خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم ... يك فراز تاريخي؛ ﺳﺘﺎﺭﺧﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ : ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ ﭼﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻣ
تماشای جزئیات بیشترگیلان تایپ با همکاری تایپیست ها و مترجمان با تجربه سعی در این دارد که بهترین و با کیفیت ترین کار را برای کسانی که به ما اعتماد کرده اند در سریع ترین زمان ممکن تحویل داده و اعتماد بیشتری را کسب نماید. انجام کلیه خدمات تایپ و ترجمه با کمترین قیمت و در کمترین زمان ! متون خود را جهت تایپ و یا ترجمه از طریق ایمیل یا تلگرام ما که در منوی ارسال سفارش می باشد ارسال کنید.
! شروع کنتمامی طراحی ما استاندارد بوده و با بهترین کیفیت عرضه میشود
ارسال سریع سفارشات شما کمتر از یک هفته
شما میتوانید بعد از سفارش خود تغییراتی در طرح خود ایجاد کنید
تمامی محصولات ما تمام عشق ساخته شده اند
خاک می خوریم اما خاک نمی دهیم ...
يك فراز تاريخي؛ ﺳﺘﺎﺭﺧﺎﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﯾﻪ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ
ﭼﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺍﺷﮏ ﻣﯽ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ
ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﺫﺭﺑﺎﯾﺠﺎﻥ ﺷﮑﺴﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ...
ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﻣﺸﺮﻭﻃﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻥ ﻫﻢ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﺷﻚ ﺭﻳﺨﺘﻢ
ﺣﺪﻭﺩ 9 ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﺑﻮﺩﯾﻢ ...
ﺑﺪﻭﻥ ﻏﺬﺍ ...
ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺒﺎﺱ ...
ﺍﺯ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺎﻩ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﭼﺸﻤﻢ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﭽﻪ ﺗﻮ ﺑﻐﻠﺶ
ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﺍﺯ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻭﻣﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺩﺳﺖ ﭘﺎ ﺭﻓﺖ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ
ﺑﻮﺗﻪ ﻋﻠﻒ
ﻋﻠﻒ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺧﺎﮎ ﺭﯾﺸﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ
ﺧﻮﺭﺩﻥ
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﻻﻥ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﺑﭽﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﻩ
ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻟﻌﻨﺖ ﺑﻪ ﺳﺘﺎﺭﺧﺎﻥ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ...
ﺍﻣﺎ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺍﻭﻣﺪ ﻃﺮﻓﺶ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺍﺵ ﺭﻭ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ
ﺧﺎﮎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ ﺍﻣﺎ ﺧﺎﮎ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯿﻢ ...
ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﺷﮑﻢ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ...
منبع: كتاب تاريخ مشروطه
امام زين العابدين عليه السلام :حسن بن على بن ابى طالب عليهما السلام عابدترين و زاهدترين و با فضيلت ترين مردم روزگار خود بود . هرگاه حج مى رفت پياده و گاه با پاى برهنه مى رفت ؛ هرگاه سخن از مرگ به ميان مى آمد مى گريست ؛ هرگاه سخن از قبر به ميان مى آمد مى گريست ؛ هرگاه سخن از قيامت و رستاخيز به ميان مى آمد مى گريست ؛ هرگاه از گذشتن بر صراط ياد مى شد مى گريست ؛ هرگاه از حاضر شدن در دادگاه عدل الهى سخن به ميان مى آمد ، چنان صيحه اى مى زد كه بر اثر آن از هوش مى رفت ؛ هرگاه به نماز مى ايستاد بدنش در پيشگاه پروردگارش عزّ و جلّ ، مى لرزيد ؛ هرگاه از بهشت و دوزخ سخن به ميان مى آمد ، مانند مار گزيده به خود مى پيچيد و بهشت را از خداوند مسئلت مى كرد و از آتش دوزخ به او پناه مى برد.
. آیا شما برای ایجاد پروژه جدید با ما آماده هستید ؟ خیلی خوب . از طریق ایمیل و شماره تماس با ما درمیان بگذارید
ما در اسر وقت به سفارش شما رسیدگی میکنیم
123-456-6789